کد مطلب:95235 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:279

وحدت حق، وحدت عددی نیست











یكی دیگر از مسائل توحیدی نهج البلاغه این است كه وحدت ذات اقدس احدیت وحدت عددی نیست، نوعی دیگر از وحدت است. وحدت عددی یعنی وحدت چیزی كه فرض تكرر وجود در او ممكن است. هرگاه ماهیتی از ماهیات و طبیعتی از طبایع را در نظر بگیریم كه وجود یافته است، عقلا فرض اینكه آن ماهیت فرد دیگر پیدا كند و بار دیگر وجود یابد ممكن است. در این گونه موارد وحدت افراد آن ماهیت وحدت عددی است. این وحدت در مقابل اثنینیت و كثرت است؛ یكی است یعنی دو تا نیست و قهرا این نوع از وحدت با صفت «كمی» (قلت) متصف می شود، یعنی آن یك فرد نسبت به نقطه ی مقابلش كه دو یا چند فرد است كم است. ولی اگر وجود

[صفحه 77]

چیزی به نحوی باشد كه فرض تكرر در او ممكن نیست- نمی گوییم وجود فرد دیگر محال است بلكه می گوییم فرض تكرر و فرض فرد دیگر غیر آن فرد ممكن نیست. زیرا بی حد و بی نهایت است و هر چه را مثل او و دوم او فرض كنیم یا خود اوست و یا چیزی هست كه ثانی و دوم او نیست- در این گونه موارد وحدت عددی نیست؛ یعنی این وحدت در مقابل اثنینیت و كثرت نیست و معنی اینكه یكی است این نیست كه دو تا نیست، بلكه اینست كه دوم برای او فرض نمی شود.

این مطلب را با یك تمثیل می توان روشن كرد: می دانیم كه دانشمندان جهان درباره تناهی یا عدم تناهی ابعاد عالم اختلاف نظر دارند، بعضی مدعی لاتناهی ابعاد جهانند و می گویند عالم اجسام را حد و نهایتی نیست، بعضی دیگر معتقدند كه ابعاد جهان محدود است و از هر طرف كه برویم بالاخره به جائی خواهیم رسید كه پس از آن جائی نیست مسأله دیگری نیز محل بحث است و آن اینكه آیا جهان جسمانی منحصر است به جهانی كه ما در آن زندگی می كنیم و یا یك و یا چند جهان دیگر نیز وجود دارد؟

بدیهی است كه فرض جهان جسمانی دیگر غیر از جهان ما فرع بر اینست كه جهان جسمانی ما محدود و متناهی باشد.. تنها در این صورت است كه می توان فرض كرد مثلا دو جهان جسمانی و هر كدام محدود به ابعادی معین وجود داشته باشد. اما اگر فرض كنیم جهان جسمانی ما نامحدود است فرض جهانی دیگر غیر ممكن است زیرا هر چه را جهانی دیگر فرض كنیم خود همین جهان و یا جزئی از این جهان خواهد بود.

فرض وجودی دیگر مانند وجود ذات احدیت با توجه به اینكه

[صفحه 78]

ذات حق وجود محض و انیت صرف و واقعیت مطلقه است نظیر فرض جهان جسمانی دیگر در كنار جهان جسمانی غیر متناهی است یعنی فرضی غیر ممكن است.

در نهج البلاغه مكرر در این باره بحث شده است كه وحدت ذات حق وحدت عددی نیست و او با یكی بودن عددی توصیف نمی شود و تحت عدد در آمدن ذات حق ملازم است با محدودیت او: «الاحد لا بتاویل عدد»[1] او یك است ولی نه یك عددی.

«لا یشمل بحد و لا یحسب بعد»[2] هیچ حد و اندازه ای او را در بر نمی گیرد و با شمارش به حساب نمی آید.

«من اشار الیه فقد حده و من حده فقد عده»[3] هر كس بدو اشاره كند او را محدود ساخته است و هر كس او را محدود سازد او را تحت شمارش درآورده است.

«من وصفه فقد حده و من حده فقد عده و من عده فقد ابطل ازله»[4] هر كس او را با صفتی (زائد بر ذات) توصیف كند او را محدود ساخته است و هر كس او را محدود سازد او را شماره كرده است و هر كه او را شماره كند ازلیت و تقدم او را بر همه چیز از بین برده است.

«كل مسمی بالوحده غیره قلیل»[5] هر چیزی كه با وحدت نامبرده شود كم است جز او كه با اینكه واحد است به كمی و قلت موصوف نمی شود.

[صفحه 79]

چقدر زیبا و عمیق و پر معنی است این جمله! این جمله می گوید هر چه جز ذات حق اگر واحد است كم هم هست. یعنی چیزی است كه فرض فرد دیگر مثل او ممكن است، پس خود او وجود محدودی است و با اضافه شدن فرد دیگر بیشتر می شود. و اما ذات حق با اینكه واحد است به كمی و قلت موصوف نمی شود زیرا وحدت او همان عظمت و شدت و لانهائی وجود و عدم تصور ثانی و مثل و مانند برای اوست.

این مسأله كه وحدت حق وحدت عددی نیست، از اندیشه های بكر و بسیار عالی اسلامی است؛ در هیچ مكتب فكری دیگر سابقه ندارد، خود فلاسفه اسلامی تدریجا بر اثر تدبر در متون اصیل اسلامی بالخصوص كلمات علی علیه السلام به عمق این اندیشه پی بردند و آنرا رسما در فلسفه الهی وارد كردند. در كلمات قدماء از حكماء اسلامی از قبیل فارابی و بوعلی اثری از این اندیشه لطیف دیده نمی شود، حكماء متاخر كه این اندیشه را وارد فلسفه خود كردند نام این نوع وحدت را «وحدت حقه حقیقیه» اصطلاح كردند.


صفحه 77، 78، 79.








    1. خطبه 152.
    2. خطبه 228.
    3. خطبه 1.
    4. خطبه 152.
    5. خطبه 64.